مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست ای آشـیانِ درد، عـلـی داشـت تا تو را ای مادرِ پدر، غمش از دست بُرده بود همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را زین درد سـوخـتـیم که ای زُهرۀ منـیر کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک پیـدا نخـواست غـیرتِ شـیر خدا تو را دفن شـبـانـۀ تو که با خـواهـش تو بود فریاد روشنیست ز چـندین جفا تو را تا کـفـرِ غـاصـبان خـلافـت عَـلَـم شود راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را! یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را خـم کرد ای یگـانه سـپـیدارِ بـاغِ وحی این هیجـده بهـارِ پُـر از ماجـرا، تو را تحـریف دین، فـراق پدر، غـربتِ علی انداخت این سه دردِ مجـسّم ز پا تو را دادنـد در بـهـای فــدک آخـر ای دریـغ گـلـخـانـهای به گـسـتـرۀ کـربـلا تو را پهـلـو شکـسـتهای و عـلی با فرشتگان با گـریـه میبـرنـد به دارالـشـفـا تو را دارالشفای درد جهـان، خانۀ عـلیست زین خـانه میبـرند نـدانم کجا تو را؟! |